چونان نسیم
تن پوش تو زلال ستاره است.
در سایه ات بهار آیینه می کارد.
ای ایستاده سبز،
ای سبز ایستاده!
باران تکرار نام توست.
مولای من !
شب هنوز در تداوم است و منتظران طلوعت به قنوت نشسته
اند و به قامت رعنایت رکوع می برند وجای پای تو ، سجده گاه خستگانی است که هزار رکعت نیاز ، نذر ناز نگاه تو می کنند . روزگار هنوز گرفتار خشم خداوند است ! و این قهر ، تاریخ را در شب فراق تو به انتظار صبح حضورت نشانده است .نمی دانم تا سپیده دم فرج ، چند نافله مانده است . نمی دانم کدام قنوت عطشناک ، به دامن عنایت تو ، توفیق استجابت خواهد یافت تا از قله های بلند غیبت ، به دنیای خاکی ما نزول فرمایی ! نمی دانم بوی شوقی که از نفسهای غمناک این شب به جان می رسد از کرانه های وصال توست یا از نرگس های مستی که بر کنار جاده انتظار روییده اند ؟ اما این یلدای هجر ، که از شفق حضور تو التهاب سپیده زدن دارد ، در انتظاری شیرین می سوزد . لحظه لحظه این شب ، شکوای هجران تو را به آسمان می برد . ستاره های سوسوزنِ این شب که منتظران را به افق های روشن فجر ، بشارت می دهند وامداران روشنایی خورشید روی توأند. اما در انتهای این یلدای هجر ، بارانی می بارد که افق های غبار گرفته شب را به ساحل سیماب گون سپیده ، کوچ می دهد . آن سان که شکوفه های انتظار ، در انفاس مسیحایی آن به گُل می نشینند .
برگرفته از وبلاگ عاشقان علی علیه السلام