بانگ شعیب و ناله اش
وان اشک همچون ژاله اش
چون شد ز حد آسمان
آمد سحرگاهش ندا
گر مجرمی بخشیدمت
وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت
خامش، رها کن این دعا
گفتا نه این خواهم نه آن
دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود
من در روم بهر لقاء
درباره حضرت شعیب علیه السلام گزارش شده است که وقتی خداوند از او پرسید که چرا می گرید؟ گفت: گریه من از ترس دوزخ یا طمع بهشت نیست بلکه برای شوق لقاء و دیدار تو است و چند بیت بالا از جناب مولانا در این زمینه است. در آرزوی روزی که دیدار معشوق همه آرزویمان شود.