18 ذی حجه 1424 هجری قمری است. همه ی نگاه ها از سرتاسر عراق، بلکن از سرتاسر دنیا معطوف است به نجف اشرف! شب گذشته لیله الوداع کربلای معلی و بچه ها عزم جزم کرده اند که فردا را نجف باشند... اتوبوس را پشت وادی السلام پارک می کنیم و امید می ماند تا بعد بیاید که ما در تاریک و روشن سحر راه می افتیم به سمت حرم حضرت امیر! نماز صبح را به شور و اشتیاق مولا ادا می کنیم و دیگر هیچ .. قطره ای است که به دریا پیوسته ... ساقی ار باده از این دست به جام اندازد ...
امسال غدیر خم بیش از همیشه روی دلم سنگینی می کند، شاید .. غدیر را که می گذارم کنارعظمت تاریخ ِ آدم بغض می نشینید بیخ گلویم، با خودم می گویم ما داریم به کجا می رویم؟!. دلم برای آدم می سوزد! دلم برای خودم می سوزد!! چقدر زود غدیر را فراموش می کردیم که اگر نبود غدیر اسلام دین الهی معنا نمی گرفت! عیدتان مبارک!!
پ.ن.
مشکل ما آدمها این است که به خیال خودمان خیلی جاها، در خیلی کارها می خواهیم از خدا هم سبقت بگیریم! اما تو خدا، خودت شاهد باش که من اینبار خواستم و سپردم ..