چیست این سرّ مگوی عالم هستی؟
این عظمت مستور
رمز و رازی که گاه از دل ناموس الله می تراود و به ناچار با ضربت سیلی و میخ در خاموش می شود .
گاه به قعر چاه هایی که بدست ید الله حفر شده ریخته می شود .
گاه از فرق شکافته اسدالله فوران می کند .
گاه از لب جگر گوشه نبی جوشش کرده و با جحد نامحرمان جگری به جا نمی ماند.
گاه از لسان ثار الله بر منبری به بلندای نیزه به گوش می رسد و گاه ...
دیگر زمین و زمان تاب تحمل ندارد ...
اینبار ربّ عالم است که پرده از اسرار بر می دارد
آری ، اینبار کلام کلام حضرت حق است ...
اما ...
اما اینبار کلمات تاب تحمل ندارند ...
ک ه ی ع ص
آری ...
اکنون روضه خوان خود حضرت حق است ...
ولی مصیبت آنچانان عظیم است که همانند آن پیکرهای پاک کلمات نیز چاک چاک و قطعه قطعه می شوند
ک ه ی ع ص
کربلا ... هلاک خاندان پیامبر ... یزید ... عطش ... صبر ...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟