مدینه سرد و خاموش است! بدرالعوالی رو به بقیع باز می شود و اتاق گمشده ی دفترچه ی خاطراتم که نمی دانم 1026 بود یا 1016 مشرف است به حرم حضرت پیامبر مدینه سرد و خاموش است! نشسته و نزدیک به دنیای امروز که اگر نبود تپینده ی باتم شرطه های عرب معلوم نبود چند نفر مثل من روبه خانه حضرتش بایستند و اسیر خیالبافی و توهم تجربه ی ماوراء الطبیعه اشک بریزند و ... چطور شد که اینقدر تلخ می نویسم ؟! ... یک روز داشت بقیع که طلبکار ِ دستگیری شما شدم آقا ! .. باب جبرائیل یادت هست مهدی؟ "کنار باب جبرائیل ایستاده ام نماز، اگر نمیای یه میس بنداز اگر تو هتلی دو تا بنداز وگرنه بیا" یاد آنروز که ما رفتیم قبا و تو ... کمیل آن شب جمعه ... مدینه نشسته و نزدیک به دنیای امروز ما فرصت خوبی است برای تمرین زندگی برای مرور مفهوم حکومت ولایی برای تجربه ی مردم سالاری دینی!! ...