آیا این همان کوفه است که زینب در آن تفسیر قرآن می گفت؟
این همان کوفه است که خاک پای او را مریدانه به چشم می کشید؟
این همان کوفه است که زنانش زینب را برترین بانوی عالم می شمردند و مردانش بر صلابت عقیله بنی هاشم سجود می بردند؟
این همه زینت و زیور و آذین برای چیست؟
این صدای ساز و دهل و دف از چه رو است؟
این مطربان و مغنیٌان در کوچه و خیابان چه می کنند؟
این مردم به شادخواری کدام فتح و پیروزی اینچنین دست می افشانند و پای می کوبند؟
در این چند صباح چه اتفاقی در این عالم افتاده است؟
چه بلایی چه حادثه ای، چه زلزله ای کوفه و مردمش را اینچنین دگرگون کرده است؟
چرا همه چشمها به این کاروان غریب است؟به دختران و زنان بی سرپناه؟این چشمان دریده از این کاروان چه می خواهند؟
وای از این شهر نیرنگ و پستی...
هرچه سعی میکنم نمی توانم غربت و صبر و عظمت عمه جان شما را درک کنم آقا!
دلتان شرحه شرحه از کدامین مصیبت است؟داغدار کدامین ماتم عظیم به سوگ نشسته اید؟مصیبت جد بزرگوارتان،یا غربت و اسیری آل الله؟سرهای بر نیزه و یا طفلان خسته و رنجور سوار بر شتران بی جحاز؟تازیانه های فرود آمده بر تن تب دار سجاد یا اهانت های این کوفیانِ اهل خدعه و خیانت و خفت؟
نمک نمی پاشم به زخمهایتان ای منادی زینب در تمام لحظات غریبی.این روزها دلتنگتانم.خوب شد که نمی بینمتان چون دیدن چشمهای خون آلود از اشکتان، دیدن شال عزایتان،روح را از تنم جدا می کند؟
دعایمان کنید.شما که دلشکسته ترین عالمید.دعا کنید که اهل کوفه نباشیم.
نظیر آنچه که در حسینبنعلی (علیهماالسلام) در حادثه عاشورا، در آن ابتلاء و مصیبت پیدا شد،
از توحید، از جلوهایمان،از جلوهخداشناسی،از ایمان کامل به جان دیگر ، از رضا و تسلیم، از صبر ،
از مردانگی، از طمأنینه نفس، از ثبات واستقامت ، از عزت و کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادیطلبی ،
از اینکه در فکر انسانها باشد ، از اینکه درخدمت انسانها باشد ، اگر در دنیا نمونهای پیدا کردید ،
آن وقت بگوئید چرا ما نام حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) را زنده کنیم ؟ (بدیل ندارد ، مثل ندارد )
زنده کردن نام و نهضت او برای این است که پرتوی از روح حسینبن علی بر روح ماو شما بتابد .
اگر اشکی که ما برای او میریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما
با روح حسینی میکند. اگر ذرهای از همت او، ذرهای از غیرت او، ذرهای از حریت او ، ذرهای از ایمان او ،
ذرهای از تقوای او ، ذرهای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک
بینهایت قیمت دارد. اگر گفتند به اندازه بال مگس هم باشد یک دنیا ارزش دارد، باور کنید! اما نه
اشکی که برای نفله شدن حسین ( ع ) باشد، بلکه اشکی که برای عظمت حسین ( ع ) باشد،
برای شخصیت حسین ( ع ) باشد. اشکی که نشانهای از هماهنگی با حسینبن علی
( ع ) و پیروی کردن از او باشد، بله، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد .
شهید مرتضی مطهری
بسمه تعالی و بذکر ولیه علیه السلام
سلام، چهار شنبه بعد از امتحانم یه سر اومدم کانون دیدم یه ویژه نامه برای محرم آماده شده، یه نگاهی به نشریه کردم روی جلد یه جمله ی معروف به چشمم خورد ( کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ) حالا هدفم از نوشتن اینا چیه الان توضیح میدم. این جمله هیچ منبع روایی نداره و شاید از ساخته های فرقه زیدیه یا فرق دیگه باشه. حالا شاید بپرسید از کجا این مطمئنی؟ جواب اینه که امام مجتبی علیه السلام در اواخر عمر به امام حسین علیه السلام فرمودند: لا یوم کیومک یا ابا عبد الله؛ این جمله مؤ یّد حرفیه که گفتم یعنی هیچ روزی مثل روز کربلا نیست کربلا یک بار بود و عاشورا یک بار اتفاق افتاد. در ضمن برای اینکه از اتفاقاتی که فقط در روز عاشورا افتاده مطلع بشید به مقاتل صحیح روایی رجوع کنید مثلا لهوف یا ارشاد شیخ مفید و ... بنابراین به عنوان یه تذکر به خودم و همه ی بچه هایی که زحمت درست کردن نشریات رو میکشن بگم که سعی کنیم با دقت و تلاش بیشتر مطالب صحیح رو منتشر کنیم. یا علی مدد عزاداری ها قبول.
امروز کاروان به کربلا رسید....
گوش کن صدای زنگ کاروان را که در صحرا طنین انداخته است.و چه زیبا کاروانی است.علی اصغر، چه زیبا در دامان رباب آرام گرفته است.
رقیه چه کودکانه سراپا لبخند است.عباس را بنگر که با چه صلابتی از حریم آل الله حراست می کند.حبیب چه عاشقانه به این صحرا می نگرد.
و نگاه نگران زینب است که قلب سکینه را می لرزاند.نگاهی که نگران حسین است و...حسین(ع)
در این صحرا به چه مینگرد با این نگاه غریب در پی چیست؟با این سکوت روحانی اش کدامین ندای هدایت را فریاد میزند؟
و درست همان دم که با آن آرامش دریایی اش می گوید: اتراق می کنیم ، بند دل زینب پاره می شود....
کاش آن سیاهی هایی که از دور دیده می شوند نخلستان باشند...
چیست این سرّ مگوی عالم هستی؟
این عظمت مستور
رمز و رازی که گاه از دل ناموس الله می تراود و به ناچار با ضربت سیلی و میخ در خاموش می شود .
گاه به قعر چاه هایی که بدست ید الله حفر شده ریخته می شود .
گاه از فرق شکافته اسدالله فوران می کند .
گاه از لب جگر گوشه نبی جوشش کرده و با جحد نامحرمان جگری به جا نمی ماند.
گاه از لسان ثار الله بر منبری به بلندای نیزه به گوش می رسد و گاه ...
دیگر زمین و زمان تاب تحمل ندارد ...
اینبار ربّ عالم است که پرده از اسرار بر می دارد
آری ، اینبار کلام کلام حضرت حق است ...
اما ...
اما اینبار کلمات تاب تحمل ندارند ...
ک ه ی ع ص
آری ...
اکنون روضه خوان خود حضرت حق است ...
ولی مصیبت آنچانان عظیم است که همانند آن پیکرهای پاک کلمات نیز چاک چاک و قطعه قطعه می شوند
ک ه ی ع ص
کربلا ... هلاک خاندان پیامبر ... یزید ... عطش ... صبر ...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟